عزت نفس

 

همانطور که پایه و اساس تجربه موفق اعتماد به نفس است ، بنابراین پایه و اساس اعتماد به نفس نیز تجربه موفق است. اگرچه هر تجربه موفقی به اعتماد به نفس ما کمک می کند ، البته می توان در یک زمینه بسیار اعتماد به نفس داشت ، مانند آشپزی یا رقص ، در حالی که در زمینه دیگر بسیار ناامن است ، مانند اسب سواری یا سخنرانی در جمع.

در صورت عدم اعتماد به نفس ، شجاعت قدرت را به دست می گیرد. اعتماد به نفس در قلمرو شناخته شده ، شجاعت در قلمرو ناشناخته ، عدم اطمینان و ترسناک عمل می کند. من نمی توانستم شنا کننده مطمئنی شوم مگر اینکه یکبار جرات این را داشته باشم که در آبهای عمیق پا را از دست بدهم. شجاعت نجیب تر از اعتماد به نفس است ، زیرا به تلاش بیشتر و قدرت بیشتری نیاز دارد ، و به این دلیل که فردی شجاع فردی با توانایی ها و امکانات بی حد و حصر است.

اعتماد به نفس و عزت نفس غالباً دست به دست هم می دهند ، اما با تمام این اوصاف ، یک چیز نیستند. به طور خاص ، ممکن است اعتماد به نفس بالایی داشته باشید و عزت نفس عمیقاً پایینی داشته باشید ، به عنوان مثال ، در بسیاری از مجریان و افراد مشهور ، که می توانند در دوربین ها و مخاطبان زیادی بازی کنند و در عین حال سخت پشت سر بگذارند صحنه.

عزت نفس چیست؟

مقایسه عزت نفس سالم با غرور از یک سو و از سوی دیگر با استکبار می تواند آموزنده باشد. اگر اعتماد به نفس “من می توانم” باشد و عزت نفس “من هستم” ، پس افتخار “من کردم” است. احساس غرور این است که از خوبی اقدامات و دستاوردهای گذشته خود لذت و رضایت بگیریم.

افرادی که دارای عزت نفس سالم هستند با فشار آوردن به پایین دیگران به دنبال ترویج خود نیستند ، بلکه فقط خوشحال هستند که با خوشرویی ، فروتنی و کنش آرام در معجزه وجود لذت می برند.

البته همه افراد با عزت نفس پایین مغرور نیستند و بیشتر افراد در سکوت رنج می برند. برخلاف افرادی که دارای عزت نفس سالم هستند ، افرادی که دارای عزت نفس پایینی هستند تمایل دارند که دنیا را مکانی خصمانه و خود را قربانی آن بدانند. در نتیجه ، آنها تمایلی به ابراز و ابراز وجود ندارند ، تجربیات و فرصت ها را از دست می دهند و برای تغییر اوضاع احساس ناتوانی می کنند. همه اینها عزت نفس آنها را بیشتر کاهش می دهد و آنها را به یک مارپیچ رو به پایین می کشاند.

بگذارید از ترس اضطراب برای نجات آرزو نکنم بلکه امیدوارم که صبر و شکیبایی برای به دست آوردن آزادی من باشد.

هر زمان که به رویاها و وعده هایمان عمل کنیم ، می توانیم رشد خود را احساس کنیم. هر زمان که شکست بخوریم اما بدانیم که همه تلاش خود را انجام داده ایم ، می توانیم رشد خود را احساس کنیم. هر زمان که برای ارزشهای خود ایستادگی کنیم و با عواقب آن روبرو شویم ، می توانیم رشد خود را احساس کنیم. این همان چیزی است که رشد به آن بستگی دارد. رشد به زندگی شجاعانه و مطابق با آرمان های ما بستگی دارد ، نه به آرمان های شرکتی که در آن کار می کنیم ، یا تأیید والدین یا موفقیت فرزندانمان یا هر چیز دیگری که واقعاً متعلق به خود ما نباشد ، بلکه خیانت به خودمان باشد.

دیدگاه‌ها ۰

*
*